یک دربهدرِ درماندهی دردمند.
الآن باید ببینم که ۲۱ آبان ظهر تا عصر کانتست آنلاین دانشگاه شیرازه و من نه تنها برنامهی قبلی دارم٬ بلکه هیچگونه تیمی ندارم باز هم؟
و غصهم اینه که پنج روز تا ددلاین ACM امیرکبیر باقی مونده و تیم ندارم باز هم؟
و با خودم فکر کنم که چی میشد اگه دکترقدسیجان یه دفتر داشت طبقه دوم دانشکدهی ما و من هرروز میرفتم پیشش غُر میزدم که یک عاشق کدینگِ تنها چطوری دوتا مثل خودش رو پیدا کنه تا بشن سهتا؟ پ. میگفت اوایل مثل من تنهای تنها بوده توی دانشگاه؛ هیچکی رو نداشته. و حالا راضیه ازین موضوع و اینکه تیمّیتهای آرمانی خودش رو داره.
مثلاً هیچ بعید نیست یک ماسک انانیمس بزنم به صورتم و تظاهر کنم که یکتنه قدرت یک تیم سهنفره رو حس میکنم. ما کِی اینقدر تنها شدیم؟ من و نیلو و مریم بهترین بودیم. همهمون این رو خوب میدونیم و حاضریم اعتراف کنیم. هرکدوم یهور هستیم الآن؛ همهمون این رو میدونیم و حاضریم تأسف بخوریم بابتش. من تیم ندارم دیگه و نمیتونم پیدا کنم. خاک بر سرِ من. هقهق.
- ۹۴/۰۸/۲۱