دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن.

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ق.ظ
روزای بارونی رو باید موند توی تخت نرم‌وگرم و خیره شد به پنجره‌ی بسته با شیشه‌های مات پشت پرده‌هایی که معمولا کنار زده نمی‌شه. حتی اگه از تخت بیرون بیام و برم دوش بگیرم با آب گرم مهربون، حتی اگه هشت‌ و ده‌ دقه از بوفه‌ی آقایعقوب‌جان شیرکاکائو و اشترودل بخرم، حتی اگه استاد تا هشت و بیست‌وپنج دقه نیاد و بتونم چندین‌تا غزل خوشگل از حضرت حافظ بخونم، باز هم دلم با اون تخت‌خواب گرم‌ونرم توی اتاق ساکت و خالی هشت‌ونیم صبح‌‌ه؛ همین که بخزم زیر پتو و صدای تق‌تق خوردن بارون به نورگیر خوابگاه‌، و صدای شکافته‌شدن آب جمع شده توی خیابون توسط ماشین‌ها، دلم رو ببره اون دور دورا؛ خیلی دور.  
 باز هم جزوه و چرک‌نویس و مارکرها رو گذاشتم جلوی روم‌ تا از رو برم بالاخره و کلامی درس بخونم. اما وقتی این همه حال خوب می‌شه داشت‌، حیف نیست؟

 بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار؛ کاخر ملول گردی از دست و لب گزیدن.
 فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل، چون بگذریم دیگر نتوان به‌هم رسیدن.


wet


  • ۹۴/۰۸/۱۹

نظرات (۲)

حالا از فردا که من خودمو فحش بدم که چرا ساعت هشت و نیمِ یه روز بارونی توی رختخوابم نیستم، مسئولش تویی!
مسئولش تویی و این سکوت و خیره شدن به نوشته‌ها هیچی رو عوض نمیکنه! :پی
پاسخ:
یه روز بارونی بمون توی رختخواب اصن؛ و باور داشته‌باش اتفاق مهمی اون بیرون نمی‌افته. مسئولیت‌ش هم با این حقیر!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی