دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

مپیچ؛ این‌چنین تلخ بر خود مپیچ.

جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۴۱ ق.ظ

 یک ناپیو‌ستگی عمیق٬ یک حدّ تعریف‌نشده در این‌ نقطه اتفاق افتاد. در دو راهی تداوم نوشتن و شروع دوباره‌ ام. نه می‌توانم از دل‌تنگی‌ها٬ غر زدن‌ها٬ دل‌وبی‌دل کردن‌ها٬ آه و فغان‌ها و ... دل بکنم٬ نه می‌توانم ادامه بدهم بعد از این ناپیوستگی عمیق. انگار به همه‌ی آن‌چه تا به حال بوده می‌خندم. همیشه همین‌طور است. وقتی که می‌رسی٬ یک نگاه کجکی به تلاش‌ها و مصائب گذشته می‌اندازی و می‌خندی. اما تفاوت در رسیدن و «به‌موقع رسیدن» است که میزان تلخی یا شیرینی این خنده را تعیین می‌کند.

 همیشه امید داشتم. غصه خوردم اما امید داشتم. بد و بی‌راه گفتم اما امید داشتم. حتی وقتی با خودم فکر می‌کردم که هیچ‌چیز مثل سابق نیست و آدم‌ها می‌توانند تا «عوض شدن» به سمت تغییر پیش بروند٬ امید داشتم.

 حالا بیا و ببین که چه غوغایی در دل تنگم به‌پاست. ببین چه خنده‌ی تلخی بر لب‌م نشسته و تکان نمی‌خورد. ببین همه‌چیز چقدر غریب است و سرد است و خیس. پاییز دستش را روی سر همه‌ی ما کشید؛ بعضی‌ها بیدار شدند٬ بعضی‌ هم سرما به تن‌شان مانده و هنوز می‌لرزند...


 باز هم دیر جنبیدم و «سبزی‌پلو با ماهی» شنبه شب از دسترس‌م خارج شد. می‌ترسم باز دیر بجنبم٬ یک روز به خودم بیایم و ببینم که همه‌ی خوب‌ها از دسترس‌م خارج شده‌اند.


 



 

  • ۹۴/۰۸/۱۵

نظرات (۳)

بیا و جزء اون «بعضیا»ی اول باش...
پاسخ:
امیدوارم باشیم همه‌مون. زمان نشون می‌ده...
"امید داشتم "
چقدر نوشته‌هات خوبن ، آدمُ یه حالی میکنن .
پاسخ:
تشکر.
یه دوری توی وبلاگای مختلف زدم و حالم بد شد و برگشتم همین یه چنتا خوبِ دوروبرم! اصن اکتشاف به من نیومده!
خب لولاندی جان، چه خبر؟ کم پیدا؟ قرار نشد ادیت کنی یادداشتارو ها!:))
پاسخ:
من حق ندارم پست خودم رو ادیت کنم؟:))
خبر از کجا بگم؟ من گنگ خواب‌دیده و عالم تمام کر...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی