هنوز دیده به دیدارت(ان) آرزومند است.
شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۵ ب.ظ
حالا عصر شده و باران یکطوری نمنم میبارد که انگار نباید خانه رفت. البته من از داخل اتاق شماره ۱ سوییت شماره ۶۲ طبقهی سوم مینویسم٬ شما در خانه یا هرجای دیگر میخوانید٬ و همهی اتفاقها بیرون از این دخمه در جریان است. منظورم از اتفاق٬ باران است و ترافیک و صدای شلپشلپ قدمزدنها.
دوستانم را دعوت کردم بیایند ایناطراف به قصد قدمزدنِ باهمی. و اینکه خب یک سوییشرت در یکی از لباسفروشیهای ولیعصر چشمم را گرفته و دوست دارم با دوستان همیشگیام نقد و بررسیاش کنیم. هوا سرد شده و باید فکری بهحال مانتوهای معترضم بکنم.
باید بروم چهارراه ولیعصر -بدون چتر- به استقبالشان. دوستان همیشگیام در راهند.
- ۹۴/۰۷/۲۵
قدم زدن بدون چتر ؟
سوز زیر پوست ؟
سوژه نمیخواد
خودش سوژه هر پاییزه
میچسبه به حال آدم