آن که یافت مینشود٬ آنم آرزوست.
چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۴ ب.ظ
والله که شهر بیتو مرا حبس میشود؛ آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست.
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول؛ آن هایهوی و نعرهی مستانم آرزوست.
گفتند یافت مینشود جستهایم ما؛ گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست.
یک دست جام باده و یک دست جعد یار؛ رقصی چنین میانهی میدانم آرزوست.
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست.
[گوگلگای-جادی٬ برای چندمین بار]
- ۹۳/۰۵/۰۱