این فیلد میتواند خالی باشد.
یادم نمیآد آخرین باری که جایی «برنده» شدم کِی بوده. همیشه رتبهبندیهایی وجود داشته که در بهترین حالت یک عدد درون بازهی برگزیدگان هم واسهی من کنار گذاشته شده٬ اما برنده شدن رو سالهاست که یادم رفته.
زنگ زدن گفتن هی تو! برنده شدی. گفتم «عه؟»
زمان و مکان اختتامیه رو بهم گفت و تأکید کرد که حتماً بیا. گفتم کلاس دارم٬ شاید دیر بیام. گفت مرخصی بگیر. گفتم سعی میکنم بیام. و واسهی کشدار نشدن این بخش از مکالمه تشکر کردم بابت اطلاعرسانیشون. گفت که دو نفر همراه میتونی بیاری. جواب دادم «آها.»٬ یعنی لطفاً برو سراغ جملهی بعدی که به صد نفر دیگه هم گفتی.
من شلوار کتون خاکستریرنگ میخوام. مانتوی سبز یشمی نازک میخوام. کانورسهای کهنه شدهی زرشکیم رو میخوام که با کیف زرشکی نداشتهم ست کنم. من از کپچرهای چیدهشده توی ذهنم حرف میزنم که در پسزمینهی هر پردازشی درحال امتحان کردن حالتهای مختلف جایگذاری خودشون هستن.
- ۹۴/۰۷/۱۶