جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت. : )
شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ب.ظ
لم دادم به صندلیم٬ رادیو گیک گوش میکنم٬ شالگردن میبافم٬ و لبخندزنان هر از گاهی روی صندلی میچرخم...
این آسایش تابستون بهترین قسمتشه. اپنسورس اکانمیک متوقف شده که امیدوارم همین امروز فردا برم سراغش و تا به جایی نرسیده ولش نکنم.
این آسایش تابستون بهترین قسمتشه. اپنسورس اکانمیک متوقف شده که امیدوارم همین امروز فردا برم سراغش و تا به جایی نرسیده ولش نکنم.
معلومه که دیگه انتظار هیچ صحبتی ندارم. یک جمله٬ شاید. ولی نگفت هم٬ نگه. من واسهی دل خودم هدیه به آدرسی که نمیدونم کی توش هست و کی نیست میفرستم. و تمام انتظاری که دارم٬ اینه که پس فرستاده نشه. اهل شمردن نیستم٬ اما شهرکتابآنلاین همه رو آورد جلوی چشمم. چهارمین کتاب و سومین پسته. شاید اگه آخرین اسمارتفون بهترین برندها رو هدیه میدادم پوزیشن بهتری توی ذهنش داشتم. طبیعیه. ای کاش میتونستم. نمیتونم.
شاید تا دهها سال دیگه٬ یک قفسه کتاب داشته باشه٬ و وقتی نگاهش کنه تکههایی از یک شخصیت غریب توی ذهنش تداعی شه. همینم کافیه. مگه اون شخصیت چی از دنیا میخواد...؟
- ۹۴/۰۴/۲۷
شاید اون از دنیا یکیو میخواد که باهاش بره بستنی بخوره :/