دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

حیف نیست؟

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ

 دلم هوس کار تیمی کرده. یه کار حسابی با یه لیدر حسابی٬ بچه های باحال و خاص٬ شکست‌های پشت‌سر هم و خم به ابرو نیاوردن‌ها٬ شوخی‌های بی‌مزه و هارهار خندیدن‌ها٬ جدی شدن توی کار و تا ده یازده شب بیرون موندنا.

 خیلی چیزا رفت که دیگه تکرار نمی‌شه. شاید به شکل و کیفیت دیگه٬ با آدم‌های دیگه٬ جاهای دیگه٬ هدف‌های دیگه. کی می‌دونه...

 ولی من توی تیم زنده‌ام. کنکور خوب بود؛ تا وقتی که روزای گرم تابستون از سر صبح با تاپ و تی‌شرت توی کتاب‌خونه مستقر می‌شدیم٬ می‌ریختیم روی یک مسئله‌ی ریاضی و خرد خرد حل‌ش می‌کردیم. توی سوالای شیمی‌ می‌موندیم و تا مهسا سر می‌رسید شیمی آسون می‌شد. همه توافق می‌کردیم دینی چرت‌ه٬ می‌نداختیم‌ش کنار و غُرغُرهامون شروع می‌شد.

 

بهرحال سال‌های عمر هم برد و باخت داره. حالام توی باخت‌شم. دتس اُکِی.


  • ۹۴/۰۴/۰۷

نظرات (۲)

  • نیلوفر فروتن
  • دقیق همین طوره..
    دیگه بایداز لحظه ها استفاده کرد...
  • نوشین میم
  • I love that spirit of you :)
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی