دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب...

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۴ ق.ظ

یک. همین الآنِ الآن معتقدم که نیم ساعت‌ه خودم و برنامه‌ی روزها و ماه‌های آینده‌م رو پیدا کردم. اما تجربه نشون داده این قبیل احساس‌ها مثل الکل می‌مونه٬ سریع می‌پره.
 اما خوبی‌ش اینه که حالا کنکور ندارم. می‌تونم تا الکل‌‌ه هست کار رو به یه جایی برسونم. مثل یک ترجمه‌ی وُلونتری واسه‌ی تد٬ با یک بطری آب خنک کنار دستم. شب‌های تابستون حیف نیست واسه خوابیدن؟ : ]  

 ...تا در این پرده جز اندیشه‌ی او نگذارم.

 

دو. سین یکی از آن عجیب‌هاست؛ انسان میل باطنی به مقایسه داره وقتی ذات رو پاک پیدا می‌کنه. از بین ذات‌های پاکی که می‌شناسم٬ سین شبیه هیچ‌کدوم نیست. خیلی آگاه٬ درحالی که ثابت نیست. و جریان بخشی از آگاهی‌شه. فلسفی حرف می‌زنه ولی شاید نمی‌دونه که من از فلسفه و فکر کردن به اصل خوشم نمی‌یاد. قبلاً خوشم میومد و دنبال کردم. هر از چند گاهی با میم درمورد تفکراتم صحبت می‌کردیم٬ اونم سعی می‌کرد منو به شک بندازه تا بیشتر فکر کنم؛ مسیری که هیچ‌وقت کامل نشد. سین اما یه ایده‌ی دیگه‌ست. ایده می‌گم چون سعی دارم از کلمات خودش استفاده کنم. شاید قضیه برگرده به رسالت. اما دنیاش دنیای دیگه‌ست. به ظاهر خیلی دوره٬ و خیلی متفاوت‌.    

 

 یا رب تو کلید صبح در چاه انداز...


سه. به قصد یک تدتاک قدیمی٬ سر از ترجمه‌ی ویکی‌پدیا درآوردم. احساس می‌کنم سهمی توی وب فارسی پیدا کردم. و عاشق همین آرتیکلی که ترجمه کردم و درواقع داخل‌ش شدم٬ یعنی Open Collaboration یا همکاری باز شدم. فکر می‌کنم تاپیک مقاله‌ی زی‌کانف‌م رو پیدا کردم. همه‌چیز از یه حس شروع شد. باور کن. 

به قول سین٬ کاری رو شروع کردم که واسه دل انجام‌ش می‌دم٬ و راضی‌م. 

 

 

 

 

 

  • ۹۴/۰۴/۰۲

نظرات (۱)

  • نوشین میم
  • صدای کُر کلیسا می شنوم.
    پاسخ:
    آوسام! هولناک و سکون‌بخش.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی