دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

؟

يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۲ ق.ظ
پیری ترسناک است. بعضی‌ها پیر که می‌شوند پختگی٬ متانت و شکیبایی جذابیت تازه‌ای بهشان می‌دهد. مثل پدربزرگ. هنوز شیک و شوخ است. وقتی ساکت باشیم با نگاه‌هایش هوایم را دارد٬ و برای گرم گرفتن با من جملاتش را با لفظ «خب خانوم مهندس٬...» شروع می‌کند.
 اما یک‌طور پیری هست که انسان را برمی‌گرداند به کودکی. نه آن کودک شیطان و بازی‌گوش؛ کودکی که مدام به مادر غر می‌زند و خوب می‌داند اگر با مادر نسازد٬ به وضعیت رقّت‌انگیزی دچار خواهد شد.
 و مادر؛ مادرم این‌روزها فقط مادر من و خواهرم نیست. مادر مادرش هم هست. و با دیدن مهربانی‌اش در رسیدگی به مادربزگ٬ یاد خودم و خودش افتادم وقتی که بیمار می‌شوم. مادربزرگ مثل من بود و مادر همان مادر همیشگی. دل‌سوز و اندیشناک.

 نمی‌دانم این روزها سرِ هدف‌مند شدن دارند یا نه. همه‌چیز را سیاه و باطل می‌بینم. زنی که شوهر مفلوک‌ش را ترک می‌کند و به شهرش برمی‌گردد. زندگی‌هایی که با جدایی یا بدون جدایی٬ کیفیت‌ش را از دست می‌دهد. پیری٬ پیری در تنهایی عریان‌تر است. 

 

اولین کتاب- بالاخره یک روز قشنگ حرف می‌زنم. دیوید سداریس.
  • ۹۴/۰۳/۲۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی