دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

از همین اتفاقات یک‌هویی.

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۱۷ ب.ظ

 غرق در خواندن پست نوروزی لنگ‌دراز بودم؛ آنقدر ملموس و آشنا می‌نویسد که ذهنم از اتاق تاریک دم‌غروبم بلند می‌شود می‌رود آن سر دنیا٬ در خیابان‌های یخ‌زده و آپارتمان‌های چهل پنجاه متری غرب پرسه می‌زند. آخرین کلمه را خواندم و لبخند روی لبانم درحال علت‌جویی بود که گوشی لرزید. نگاه کردم و چشمانم خواند «میم»٬ اما ذهنم که هنوز بین غرب و شرق معلق بود٬ «میم» را پردازش نکرد. با همان لبخند شل‌شده نگاهم را سمت اسکرین برگرداندم٬ و ذهنم را نشاندم کنار دستم. طی یک مشورت اجمالی متوجه شدیم که اتفاق -از نظر ما-«خاص»ی افتاده است٬ و بهتر است تا نمک‌ش نرفته٬ احساس‌مان را تقریر کنیم. دنگ‌شو را پلی کردم و شروع کردم به نوشتن؛ «غرق در خواندن...»








 

  • ۹۴/۰۱/۰۷

نظرات (۱)

دا من کشان
ساقی می خواران
از کنار... یاران
م...تُ گیسو افشان
می گریزد...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی