دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

این سرنوشت من است.

چهارشنبه, ۶ آذر ۱۴۰۴، ۰۲:۰۰ ق.ظ

مدام خواب یوشا را می‌بینم. همیشه سگی هست با همان جثه و رنگ، در دوردست، که نشانم می‌دهند می‌گویند شاید یوشاست. امید و شک همزمان در وجودم می‌جوشد، خوب دقت می‌کنم تا از رفتارش چیزی دستگیرم شود. از خودم می‌پرسم آیا روی این که مرا بشناسد می‌شود حساب کرد یا نه. خیلی دلتنگم برای هردوشان. گاهی در صدمی از ثانیه به ذهنم می‌رسد که زنگ بزنم به مامان ببینم مشغول چه کاریست، و یادم می‌آید...

  • ۰۴/۰۹/۰۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی