این سرنوشت من است.
چهارشنبه, ۶ آذر ۱۴۰۴، ۰۲:۰۰ ق.ظ
مدام خواب یوشا را میبینم. همیشه سگی هست با همان جثه و رنگ، در دوردست، که نشانم میدهند میگویند شاید یوشاست. امید و شک همزمان در وجودم میجوشد، خوب دقت میکنم تا از رفتارش چیزی دستگیرم شود. از خودم میپرسم آیا روی این که مرا بشناسد میشود حساب کرد یا نه. خیلی دلتنگم برای هردوشان. گاهی در صدمی از ثانیه به ذهنم میرسد که زنگ بزنم به مامان ببینم مشغول چه کاریست، و یادم میآید...
- ۰۴/۰۹/۰۶