دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

And then I realized, how he became this man.

دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۳، ۰۱:۵۶ ق.ظ

گویی دوباره جوان تازه از تخم درآمده‌ی ۶-۷ سال پیش شده‌ام. نپرس چرا، حالا نمی‌توانم مفصل تعریف کنم. همین‌قدر بدان که آن چندماه آخر که کتاب‌ها را سبک و سنگین می‌کردم و بیشترشان را فروختم، کمترشان را نگه داشتم، و چندتاشان را هدیه کردم، خود من بودم که ذره‌ذره از سر تا پا سبک و سنگین شدم و اضافه‌ها را گذاشتم و عصاره را آوردم اینجایی که هستم. اما خوب می‌دانی که آدم بدون اضافه‌ها چشم و دلش سیر نیست. باید اضافه کرد. همین است که حالا در به در دنبال اضافه کردنم و این یادآور اوایل جوانیست.

چند ساعت دیگر، صبح، بعد از ۵ سال دوباره بیدار می‌شوم تا به کلاس دانشگاه بروم. این بار در مقطعی دیگر، رشته‌ای دیگر و مملکتی دیگر.



  • ۰۳/۰۶/۱۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی