دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

صبح اول بازپروری؛ ترس از شرمندگی

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۵ ق.ظ

صبح زود بیدار شدم. چند ثانیه طول کشید تا سر در بیاورم کجا هستم و چرا. یادم افتاد امروز یکشنبه است و حالا باید بنشینم پشت لپتاپ برای [تظاهر به] کار کردن. یادم افتاد پنجشنبه هیچ کاری نکردم و حالا در جلسه‌ی ساعت ۱۰:۱۵ هیچ گزارشی ندارم که بدهم. ترس از شرمندگی حاضر در جمله‌ی «هیچ کاری نکردم» باعث شدم همان‌وقت بلند شوم صورتم را بشویم. اما حالا هم به جای جبران عقب‌ماندگی، آماده‌ام به شما گزارش می‌دهم که در زندگی کثافت‌زده‌ام چه خبر است. هوا گرم است و اینجا سرمایش یک‌پارچه‌ای ندارد. اتاق من یک پنجره به بیرون دارد اما هیچ کولری پنجره به داخل اتاقم ندارد.

  • ۰۰/۰۴/۲۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی