دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.
حال و روزم بدون تغییر مانده است. هیچ‌چیز ذره‌ای امیدوارم نمی‌کند. دلم می‌خواهد رو بیاورم به الکل. باید هر طور شده بگذرد، فقط بگذرد این روزها و شب‌های نفرینی. هرچند که این جمله خطرناک است. آخرین‌بار که به زبان می‌آوردمش حسابی کار دست خودم دادم. این را می‌دانم، اما حتی قوه‌ی ایستادن ندارم، چه برسد به زحمت کشیدن برای نجات پیدا کردن از این مرداب. نوشتم مرداب، یاد دو مرداب افتادم، یکی در فیلم ارباب حلقه‌ها -که کاش یادم بماند بگیرم یک دور با دقت از اول تا آخرش را ببینم- و دیگری در فیلم آلیس در سرزمین عجایب. ویژگی مشترک این دو در این است که سرهای بریده‌ی مردگان به فراوانی در سطح آن‌ها شناورند، ترکیب واقعی مُرده با آب‌اند. پس «مرگاب» برای توصیف وضعیت من مناسب‌تر است، ترکیب آب با به‌سوی‌خودکِشندگیِ مرگ.

  • ۹۹/۰۴/۰۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی