دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

او خودش دل به مرگ سپرد.

جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ب.ظ

این چند روز تعطیل، دم‌دمای غروب، لپتاپ را می‌بستم و چراغی اگر روشن بود خاموش می‌کردم، جلد دوم «روزها در راه» را برمی‌داشتم و ولو می‌شدم روی مبل یا تخت و همان‌طور که کم‌کم به دل تاریکی می‌رفتم، از زمان و مکان حاضر فاصله می‌گرفتم. حالا که غلتی زدم و متوجه تاریکی اتاق شدم، با خودم فکر کردم این یک ساعت‌های گرگ‌ومیش را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم.

حس می‌کنم خاطره‌ای نزدیک با اسم «اسد» دارم. شبیه تصویری که از اسم «اسماعیل» دارم، با این تفاوت که اسد کمتر مظلوم است، همیشه فارغ‌تر بوده و زندگی را بیشتر از یک شعر نمی‌دیده است. اسد شاعر مختصرسُراست.

  • ۹۹/۰۳/۳۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی