دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.
امروز در اولین دور تماشای ویدیوی اجرای ارغوان در وین گریه‌ام گرفت. شعر که سال‌هاست کنج خاطرم مانده، اما چیزی که در حین تماشای این اجرا در ذهنم می‌چرخید و آتشم می‌زد این بود که آن تالار کوچک و حتی ارکستر کوچک چه‌قدر باشکوه است، که شعری فارسی از حنجره‌ی یک فارسی‌زبان در مملکتی غریب، در کنار نوازندگانی که بعید است فارسی متوجه بشوند، همه‌ی آن چیزی را می‌گوید که بعد از این همه سال زندگی در وطن‌خودغریبانه روی دل من سنگینی می‌کند. شاید همین‌ها روی دل شاعر هم سنگینی می‌کرده‌است. آخرین جمله این است: تو بخوان نغمه‌ی ناخوانده‌ی من. گویی خواننده، تک‌وتنها، درست همین رسالت را به انجام می‌رساند، و شانه‌هایش سبُک می‌شود.

  • ۹۹/۰۳/۲۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی