دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

آیینه شکستنی بود و دلش بچه.

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۱۶ ق.ظ

امروز م. یک ویدیوی ۷۲ ثانیه‌ای برایم فرستاد که اول کمی غر زده بود بارها طولانی‌تر از این‌ها ویدیو گرفته و فلان‌جا فرستاده اما به مشکل خورده و نشده خلاصه. بعد مکثی کرد و یکی از آن لبخندهای پهن زورکی زد، و آرزو کرد در سال جدید به هدف‌هایم نزدیک‌تر شوم. دیدنش یا شنیدنش، هرچند که اتفاق مکرری نیست -و شاید اصلاً همین هم کمک کرده به ارزشمندتر شدنش- برایم آرامش‌بخش است. چیزی که بیشتر از همه مرا به او جذب می‌کند، احساساتش است. حتی با منطقم جور در نمی‌آید. هر بار به این فکر می‌کنم که نکند دروغ گفته، نکند رِندتر از آنی‌ست که من فکر می‌کنم، دل‌زده می‌شوم. با این همه، دلم برایش تنگ می‌شود. یک جاذبه و دافعه‌ی هم‌زمان است که هنوز برایم حل نشده.

  • ۹۹/۰۱/۰۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی