کی اتفاق مجال سلام ما افتد؟
جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۲۸ ق.ظ
از نیمهشب تا طلوع خواب درستی نرفتم. مدام بیدار میشدم، بعد از خوابی که اصلاً ارزش دیدن نداشت. یکی از خوابها یادم مانده، بیدار که شدم به خودم لعنت فرستادم که فلانی چرا اصلاً باید در خواب من ظاهر شود و همانجا هم بحث کند با من، آن هم سر چیزی پیشپاافتاده. حدود ظهر بالاخره از تخت بیرون آمدم. قبلش دیده بودم که یک نفر نوشته بود: چه بارانی! یا همچو چیزی. اول خوب گوش کردم، چیزی نشنیدم. بعد رفتم پشت پنجرهی آشپزخانه، زمین خیس بود. کمی گذشت و دوباره باران گرفت. فکر کردم به اَل. بگویم برویم بیرون، اما تعلل کردم. هفتهی پیش گفتهبودم هروقت حوصلهاش را داشتی بگو، و او چیزی نگفتهبود. چند روز اخیر هم به نظر مشوّش میرسید. بالاخره گفتم، و قرار گذاشتیم. وقتی نشسته بودیم راجع به موضوع «چپ» و متفرعاتش صحبت میکردیم. لذتبخش بود. هرجا نظرش قطعیت نداشت میگفت و نظر من را میخواست و با سوال پرسیدن مسئله را برای خودم شفافتر میکرد. به هر حال صحبت کردن راجع به یک ایدئولوژی با همهی ظرافتها و ضمایمش برایم کار راحتی نیست، اما او خوب بلد است مکالمه را هدایت کند. در صحبتهای اینچنینی این خاطرجمعی را به من میدهد که ایدههایم را همانقدر خام میداند که خودم خام میدانمشان.
بعد از همهی این احوالات و مقداری پیادهروی، جایی، در پرنورترین قسمت از پنج ساعت همراهیمان، گفت که در تلاش است برای مهاجرت. گفت تا اردیبهشت اگر بتواند میرود. دلم همانجا گرفت. او حق دارد برود، هرکسی حق دارد. خیر خودش در رفتن است، این را میدانم. اما آدمحسابیایست که بعد از مدتها جستوجو پیدا کردهام. هر بار دیدنش دلم را روشن میکند. رفتنش مرا به غصه میاندازد، و حق دارم که غصه بخورم.
با ناامیدی از دیگر راههای ممکن پول درآوردن میپرسیدم و هرکدام را با دلایل منطقی خط میزد. او در مورد همهچیز حق داشت، و من احساس ناتوانی میکردم. بعد، به خودم جرئت دادم که سؤالهای شخصیتری بپرسم، و هرچه پرسیدم را تعریف کرد... احترامی که برایش داشتم و قبل از این صحبت هم به میزان قابلتوجهی بود، بسیار بیشتر شد؛
بازی غیرمنصفانهای را به بهترین شکل ممکن بازی کردهاست. آشنا شدن با او خوشاقبالیام بود،
هست.
چیزهایی در دلم هست که هنوز سر در نمیآورم از چیستیشان. دلم نمیخواست برود. دلم میخواست همان موقع که دست دادیم برای خداحافظی، دستش را میکشیدم میبردمش با خودم. سر در نمیآورم.
- ۹۸/۱۲/۰۲