دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

حالم بده. حال خیلیامون بده، می‌دونم. حال بد روحیم توی جسمم نمود کرده، بی‌قرارم، دست‌وپام یخ کرده، وقتی نشسته‌م نمی‌خوام که در حال نشستن باشم، وقتی ایستاده‌م دنبال اولین‌جایی که بشه نشست می‌گردم. هر صحبتی که اطرافم می‌شه و به موضوعی که پاشو گذاشته توی گلوی من مربوط نیست، بهم حس تهوع می‌ده. دوست دارم داد بزنم: حفه شین. خشم، واکنش آنی به شوک فاجعه، هرچی، هست. سوگ، باید خودم رو برسونم به جایی که خشم و ترس رو ازم بیرون بکشه و مثل سیاهی، بریزه روی بوم. چندروزه که لزوم سوگواری برای مصیبت رو درک کرده‌ام. باید به خاک سیاه بشینم. باید باقی خاک‌نشستگان رو بغل کنم و خاک رو و نشستگان رو و سیاهی رو.

  • ۹۸/۱۰/۲۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی