دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

دامِ افسون‌گرِ باقیِ تماشاچیان

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۸، ۰۶:۲۵ ق.ظ

 همان ساعت اول حضورش، درست زمانی که منتظر دم کشیدن چایی نشسته بودم و او در فاصله‌ی یک متری‌ام روی زمین نشسته بود، و در حالت خمیده‌ی تنش خستگی راه بود و کمی هم شوق رسیدن، آمد نزدیک، سرش را گذاشت روی زانوانم. من مانده بودم که چرا دراز نمی‌کشد؟ یا چرا نمی‌آید بنشیند کنارم و سرش را بگذارد روی شانه‌ام؟ چرا من بالا نشسته باشم و او پایین، من راست نشسته باشم و او خمیده، دست من روی سر او باشد و سر او روی زانوان من؟ با خجالت دستی در موهایش تکان دادم و بعد دستم را پس کشیدم. خیلی طول نکشید که او هم سرش را برداشت. رفتم چایی بریزم.

این شکل، یعنی سر گذاشتن او روی زانوان من وقتی که بالاتر از او نشسته‌ام، چند بار دیگر هم تکرار شد. در دفعات بعدی دیگر محرمم بود، با دقت موهایش را از روی پیشانی‌اش جمع می‌کردم، شقیقه‌هایش را با نوک انگشتانم نوازش می‌کردم، موهای نافرمانش را به هم می‌ریختم و باز در صدد مرتب کردنشان برمی‌آمدم.

مجاز نیستم که بگویم دل‌تنگش هستم، که زانوهایم تجسم سر نارامِ به ظاهر آرامَش را آرزو می‌کنند. چند روزیست ران پاهایم موقع راه رفتن یا نشستن و خلاصه هر حرکتی درد می‌گیرند. بگذار این را به عینیّتِ خواستنش تعبیر کنم. برای تو که فرقی ندارد، درد پاها تا چند روز دیگر هم باقیست و او حالاحالاها -شاید هیچ‌وقت دیگر- مجسّم‌ات نمی‌شود.

  • ۹۸/۰۸/۱۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی