دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟

جمعه, ۲۶ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۵۵ ق.ظ

قریب به ۶ ساعت تصویرش رو می‌دیدم و صحبت کردم باهاش. حال‍ا هم اگه خودش ازم نمی‌خواست که برم بخوابم، دوست داشتم که همچنان ببینمش، حتی اگه حرفی نداشتیم که بزنیم.

موهام رو باز کرده‌بودم و با دستام از سر عادت، شاخه‌شاخه‌شون می‌کردم. در حالی که داشت واسه خودش نیمرو درست می‌کرد، بهم گفت شاعر می‌گه: بر گیسویت ای جان، کمتر زن شانه؛ چون در شکنش دارد دل من کاشانه.

بعد، خواستم عددی اتفاقی بگه تا از کتاب شعر گل‌سرخی‌ام شعری با اون شماره صفحه بخونم. ابریشم سیاه دو چشمت، یادآور شبی زمستانی‌ست، که من بی‌ردا، بدون وحشت دشنه، خواب می‌رفتم. خوشش اومد، جایی یادداشت کرد: ابریشم سیاه دو چشمت.

این‌جور ارتباط‌ها که در تکه‌های طول‍انی و در نتیجه‌ی صحبت از هر دری برگزار می‌شن، وابستگی میارن. دوست دارم از نزدیک باهاش معاشرت کنم. این ارتباط بامزه و دل‌تنگی‌آور ما، «حضور» رو کم داره. گاهی میان کلمات، در همون حال که سعی می‌کنم به حرفاش گوش کنم، از خودم دل‌گیر میشم. آینده‌ی معقولی در انتظار شور و شوق امروزم نیست.

  • ۹۸/۰۷/۲۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی