دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

روحم تبلور ویرانیست.

چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۴ ق.ظ

جرئت ندارم تلفن کنم. اگر جواب ندهد من نمی‌دانم با مصیبت پشت خط مانده‌ام چه کنم. همین حالا هم نمی‌دانم با این فکر مسموم چه کنم. نمی‌خواهم که ب. مُرده باشد. من زمانی همه‌ی خودم را با او سهیم شده‌ام، برای درد زانوانش غمگین شده‌ام و وقتی با تکه‌ای خاص از آهنگی که از گوشی‌اش پخش می‌شد خواند، فقط توانستم بغلش کنم. نمی‌خواهم صاحب زانوان دردناکی که غمگینم کردند، آغوشی که برایم باز بود و بازوانی که رویشان با خودکار مشکی مردی با ریش و سبیل بلند نقاشی کرده بودم، دیگر نباشند. چشمانی که ساعت‌ها به من خیره شده‌اند و من به آن‌ها خیره بوده‌ام، دستانی که سیب را از دست من گرفتند و تقدسش کردند، کلمات، کلماتی که فقط او می‌توانست آن‌طور با قطعیت به زبان براند... نمی‌خواهم مُرده باشند.

دردی که آدم حسّی احساس می‌کند بی‌انتهاست. من این چکیده‌های اوّل و آخر را هم برای تو در این‌جا نوشته‌ام.

  • ۹۸/۰۷/۱۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی