دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

ـــ‌ـ ــ ـ ــ ـــ ـــ

پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۲۷ ق.ظ

آقای عزیز،
می‌دانم مدت‌هاست به تو ننوشته‌ام. نشسته‌ام در تراس خانه. هوا در حال روشن شدن است. چند دقیقه پیش سیگاری گیراندم که آن‌قدر در پاکت مانده‌بود که صدای سوختن توتون نم‌کشیده‌اش را در سکوت دم‌صبح می‌شنیدم. قبل از آن، جعبه‌ی مشکی هدیه‌ات، آن جعبه‌ی اسرارآمیز را که بدون باز شدن هم بوی تو را می‌دهد از جای امن و دور از دستی که نگهش می‌دارم بیرون آورده‌بودم، گذاشته بودم روی میز و با باز کردنش به زانو افتادم؛ آن بو، بوی تو، همه‌چیزی که سال‌هاست سعی دارم از ذهنم دور کنم را یادم آورد. چشمانم خیس شد. گریه‌ی لعنتی خودش را از من دریغ می‌کند اما نفسم به شمارش افتاد و چشمانم خیس شد. آن جعبه‌ی موسیقی مینیاتوری را از جعبه‌ی مشکی درآوردم، گذاشتم روی میز، برایم توضیح داده‌بودی که اگر روی یک سطح -خصوصاً سطح شیشه‌ای- باشد صدایش بلندتر می‌شود. دسته‌اش را چرخاندم و به صدایش گوش کردم. میم عزیزم، رفیق قدیم، بزرگ‌ترین آرزوی سال‌ها زندگی‌ام، دلم برایت یک ذره شد. آن حسی که به تو مربوط است و نمی‌دانم اسمش چیست و نمی‌خواهم به یک اسم هم محدودش کنم، آن‌قدر همه‌ی وجودم را گرفته‌است که کاری جز نوشتن به تو راضی‌ام نمی‌کند. بعد از سیگار، دراز کشیدم روی زمین، با دستان باز و چشمان بسته. ۱۰ نوت پیانو مدام تکرار می‌شد. هنوز هم تکرار می‌شود. آرامشی در من است که از همه‌چیز جدایم کرده، انگار ابدیت، انگار همان حسی که بعد از سال‌ها خواستنت و نداشتنت بالاخره رسیده بودم به آغوش خوش‌بوی وسیعت و دیگر نمی‌دانستم با بقیه‌ی عمرم چه کنم. حتی به کلمه هم نمی‌توانم بیانش کنم.


روی ماهت را می‌بوسم.

 

 

 
  • ۹۸/۰۵/۲۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی