دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

و در نگاهم آوارِ حسرتیست که استخوانم را می‌ترکاند.

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۴۲ ق.ظ

دلیل این که این چند روز بیشتر به اوایل ارتباطم با میم فکر می‌کنم، این است که اخیراً سر و کله‌ی یک نفر پیدا شده که باهم صحبت می‌کنیم اما دوریم از هم. کم می‌شناسمش، اما نوعی سادگی و صداقت دارد که اعتمادم را جلب کرده‌است. اگر نزدیک بودیم، حتما تا حال‍ا دیده‌بودمش. این بُعد مسافت مثل عطش عمل می‌کند؛ هر از گاهی خیال می‌بافم راجع به دیدنش - تجربه‌ی ویژگی‌هایی در او که قبل از آن ممکن نبوده‌است؛ بوی بدنش، کیفیت موهای سرش، عمق چشمانش، شکل لباس‌هایش و خصوصا کفشی که می‌پوشد. به اقتضای سن و سال هردویمان، مل‍اقات موعود به زودی سر می‌گیرد.

اما خوب می‌دانیم که من ۵ سال رؤیای دیدن میم را بافتم، ده‌ها بار ناامید شدم و صدها بار امیدوار.

چه گذشته‌ی شومی.

  • ۹۸/۰۲/۱۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی