دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

نسبت دوست، به هر بی سر و پا نتوان کرد.

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۳:۵۷ ق.ظ

خواستم خونسرد باشم اما حال‍ا به نظر کار درستی نمی‌آید. منظورم این است که منصفانه است اگر هر از چند گاهی نشانه‌ای اینجا یا آنجا بگذاری، تا مباد کسی که ردّت را گرفته‌است، گم بشود؛ آخر من معتقدم که کم‌ترین لطفی که می‌شود کرد، هم‌بازی شدن با اوست.

مدت‌هاست دو ایراد اساسی در آدم‌ها می‌بینم که چند سال اخیر را صرف پیدا کردنشان در خودم کرده‌ام، از بطن ذهنیتم کشیده‌امشان بیرون، توی شیشه انداخته‌ام و گذاشته‌ام روی تاقچه که از چشمم دور نماند.

یکی فروکاهش است که بارها صحبتش را کرده‌ام. ذهن ساده‌ساز ما، به خودی خود منجی حقیقت به شکل خام و دست‌نخورده‌ی آن نیست. ممکن است فقط یک جنبه‌ی پدیده‌ای را ببینیم و همه‌ی درکمان از ماهیت پدیده را فقط به همان یک جنبه تقلیل دهیم. حتی آگاه بودنشان به وجود این مسئله هم می‌توانست رضایت‌بخش باشد.

دیگری هزینه‌ی اقبال است. مدتی این طور حدس زده‌بودم که بعضی افراد برای هرچیز و همه‌چیز، هزینه قائل نیستند. تا دقیق‌تر توضیح نداده‌ام بگویم، که تل‍اش کردن برای چیزی، می‌تواند جزئی از هزینه‌ی آن باشد؛ نه همه‌ی آن، و نه اجباراً بخشی از آن. بدیهی‌ترین مثال، ارث پدری است که به فرزند یتیم می‌رسد. او ثروتی به دست آورده، در عوض حمایت پدرش را از دست داده‌است. تل‍اشی صورت نگرفته ،حتی تصمیمی هم در این‌باره گرفته‌نشده، اما هزینه‌ای پرداخت شده‌است. براهنی در دو سه جمله منظور من را به صراحت گفته‌است: « برای شاعر شدن تنها کلمه کافی نیست» این اولین اشتباه ماست. البته تا سر دوزخ، رنگ و لعاب اتفاق‌ها دل‌رباتر است و معنی‌دارتر می‌گذرد، اما کشمکش اعماق است که استحقاق می‌بخشد. «دوزخ باید تو را بطلبد. تو هم باید دوزخ را طلبیده باشی». کسی که خودش را مستحق چیزی می‌داند که برایش هزینه نداده یا حاضر نیست که هزینه‌ای برایش تصور کند، یا با خودش صادق نیست، یا روی حماقت دیگری حساب باز کرده‌است.

من مسئول خودم هستم. اگر ذائقه‌ی شناختی‌ام با چیزی که از قبل می‌شناسم سازگار نباشد، تا آن‌جا که آزادی‌ام اجازه بدهد، فاصله می‌گیرم.

  • ۹۸/۰۱/۱۵

نظرات (۱)

  • و.هایزنبرگ ‌‌‌
  • در مورد اول، علتی دیگری برای این معلول متصورم. علت عموما، تفاوت پارادایم‌های شخصی‌ست. دو جهان‌بینی متفاوت که قیاس‌ناپذیرند، از یک مفهوم ساده، دو تعبیر متفاوت می‌سازند
    پاسخ:
    حقیقت، جای تعبیر سلیقه‌ای نداره.
    و حتی اگه فرض کنیم این حرف شما درسته، اون جهان‌بینی که محدوده به یک جنبه از چیزی، باز هم جهان‌بینی خام و کم‌ارزشی‌ه.
    من از تفاوت حرف نزدم؛ از فروکاهش حرف زدم.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی