دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

He had to leave, though I begged him to stay.

شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۳۷ ق.ظ
این روزها مدام اتفاقی می‌افتد؛ اتفاق‌هایی که البته خودم ساختمشان. نمی‌نویسم چون توصیف مو به موی چیزی که خودم ساخته‌ام در این مقطع از زمان برایم بی‌ارزش است.
امروز به این فکر می‌کردم، که رفاقت‌هایم را من خودم ساخته‌ام. گاهی لذت می‌برم از این که از دور، روی آدم‌هایی که چشمم را گرفته‌اند انگشت بگذارم، و تا جایی که ناامیدم نکنند به یاد گرفتنشان ادامه بدهم. آن‌وقت، آن‌ها دیر یا زود متوجه می‌شوند یک نفر دارد نگاهی دقیق‌تر از عادت بهشان می‌کند. از اینجا، انگار که دستم رو شده‌باشد، با احتیاط بیشتری بازی می‌کنم. مدتی پیش به عرف گفتم، که تا اینجا این‌طور فهمیده‌ام که جالب‌ترین قسمت زندگی شناختن آدم‌های متفاوت است، و منظورم از متفاوت، کثرتشان نیست؛ آدم‌هایی که در رفتارهایشان، هرچند جزئی، چیزی متعلق به خودشان دارند که آنان را از باقی افراد متمایز می‌کند.

  • ۹۷/۱۲/۰۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی