خندهت دروغه. وای! دست زد به تورت.
پنجشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۳۳ ق.ظ
خستگی، درماندگی، عطش خنکای زمستانی چمن خم اتوبان، ابٙر ماشین زمان، رهاشدگی، صدای تنهایی، شاخوبرگ لابهلای موهام، اصالت، پسرک آشناست شاید از زندگیِ قبلاً، اتوبوس نیمهشب، قهقهههای هرزه، چشمهای مبهوت بیشرم و حتی باانگیزه، نور بیجان زرد، صدای یکنواخت موتور اتوبوس لکنته، مردانگی قریب به مطلق در خیابانهای شهر هردو جنس بعد از نیمهشب.
آلپرازولامِ امشب بر من حرام شد؛ اصالت و مصیبت، رنج و حقیقت، عادت به این تهوع، نیستی و وارونه از ابد به ازل.
- ۹۷/۰۵/۰۴