دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

وه از این خیال...

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۰۲ ق.ظ

روز عجیبی بود. ظهر درد شکم توأم با ناراحتی حضور در محیط دانشکده را تاب نیاوردم و برگشتم خانه. پلویی که از شب قبل در یخچال مانده‌بود را گرم کردم. غذا خوردم و سریال دیدم. بعد، با خیال راحت در همان روشنی ظهر خوابیدم. وقتی بیدار شدم خانه تاریک بود. انگار در نقطه‌ی بی‌هویتی از زمان چشم باز کرده‌بودم که هیچ قبل و بعدی نداشت.

 چای دم کردم، کمی سریال دیدم و با این که مقداری هم دیر شده بود، تصمیم گرفتم پیاده‌روی کنم. از خانه که بیرون رفتم به او پیام دادم، «میای؟». مشغله داشت، نمی‌آمد. راهم را کوتاه کردم و عوضش برای خانه خرید کردم. تا در صف کانتر منتظر بودم، آقایی که به نظرم چند دقیقه پیش همراه خانمی جلوی قفسه‌های لبنیات و پروتئین از کنارم رد شده‌بود، این‌بار همان‌طور که تنها بود و از روبه‌رو می‌آمد به سبد خریدم نگاه کرد و با حالت لزجی گفت «چی برداشتی؟» و گذشت. به خودم تلقین کردم که شاید آن خانم پشت سر من بوده و خطاب مرد به همان خانم همراهش بوده و همزمان از روی کنجکاوی به سبد خرید من نگاه می‌کرده‌است.

به خانه که رسیدم چای را دم کردم و شروع کردم به پختن غذا. پادکست سینمایی محبوبم را گوش می‌کردم که به نظرم رسید فیلم مورد بحثشان را باید ببینم. این پادکست را به دلایل مختلف دنبال می‌کنم و حتی بعضی قسمت‌هایش را بارها گوش می‌کنم.

بیش از یک سال پیش که شروع کردم به شنیدن، صرفاً قسمت‌هایی را گوش می‌کردم که چیزی راجع به موضوع موردبحثشان می‌دانستم. مثلا مصاحبه با فیلم‌بردار فیلمی که دیده‌ام. بعد از مدتی قسمت‌هایی را به‌خاطر فن بیان مهمان یا حتی میزبان پادکست گوش می‌کردم. اصولاً این افراد که دانش سینما را مطالعه کرده‌اند و بعضی آن را به کار گرفته و بعضی هم نقد کرده‌اند، دایره لغاتشان گسترده، فکرشان بزرگ و لحن صحبت کردنشان دل‌نشین است.

فیلم را دیدم. دوست داشتم با کسی صحبت کنم تا طعم گس آن را کم‌کم فراموش کنم. کسی نبود. نیست. قرار هم نبوده که باشد. تو بهتر می‌دانی منظورم چیست. همه همین حسرت را داریم، گاهی سرمان گرم چیزی‌ یا کسی‌ست و گاهی هم نه. طعم گس هم دست کمی از حقیقتی که تو بهتر می‌دانی چیست، ندارد.

  • ۹۶/۱۲/۱۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی