دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

روح تمامی نگرانی، در چشم‌های منتظر؛ متمرکز...

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۸ ب.ظ

 حمید آی حمیدی که هامون نیست اما «به دریا زدن»ش برای من تمثیل بریدن هامون‌وار از زندگی‌ه. خستگیت به همون اندازه واسه‌م جذابه که با شوق حرف زدنت راجع به دلبر و تمام چیزهای دیگه‌ای که توی ذهنت جایی دارن. دیوونگیت اون جوهری‌ه که به نگاه من رنگ می‌ده. چشمات وقتی می‌درخشه، دل من گرم می‌شه. حتی اگه پاییز خردسال رو دست‌کم گرفته باشیم و از سرما به خودمون بلرزیم، ته‌وتوی دلم گرمه که کنارت نشستم و واسه‌م حرف میزنی؛ با آرامش خاص خودت، یا ساکتی؛ معصومانه ساکت.

 حمید آی حمیدی که هامون نیست، صدبار خواستم بگیرم اون دست لعنتیت رو وقتی سرما هم بهونه‌ی خوبی بود و، نشد. ترسیدم دستای یخ‌زده‌م همون یه‌ذره گرمای وجود تو رو هم بدزده. من نتونستم. اما تو شاید بتونی...


  • ۹۶/۰۷/۱۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی