دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

یک خیال خاکستریِ شفاف در عمق غربت.

شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۵۱ ب.ظ

 دیشب Blue از سه‌گانه‌ی Three Colors رو دیدم و ذهنم سنگین شد از حزن این روایت. دم‌دمای صبح رو به پنجره‌ی اتاقم دراز کشیدم و اونقدر به گرگ‌ومیش آسمون زل زدم که خوابم برد.

 چهار ساعت بعد بیدار شدم. گرسنه‌م بود اما توی خونه نون نداشتم. پرده‌ رو روی پنجره کشیدم و دوباره خوابیدم.

 دو ساعت بعد بیدار شدم. باید لباس‌ها و کوله‌ی خردلی‌رنگ‌م رو میشستم، ملحفه‌ی بنفش رو از روی بند رخت برمیداشتم و به گیاه گلدون‌سفید توی تراس آب می‌دادم.

 غذای عجیبی درست کردم و به‌نظرم رسید که شربت آلبالو می‌تونه این مجموعه عجیب رو کامل‌تر کنه. وقتی که تنهام ترجیح می‌دم درحال فیلم دیدن غذا بخورم؛ Red.

 مرد، قاضی بازنشسته‌ای بود که در حومه‌ی شهر و تنها زندگی می‌کرد. بعد از چند اتفاق، یک دسته کاغذ و روان‌نویس قدیمیش رو برداشت؛ چیزی متعلق به سال‌ها قبل توی ذهنم تکون خورد.

 شاید چهار سال پیش یا بیشتر، بعد از چند روز بی‌خبری از میم، بهم گفت که برای تمام آدم‌هایی که می‌شناسه نامه‌ نوشته و همه رو پیش خودش نگه می‌داره.

 شک کردم. شاید این اتفاق زاده‌ی توهم منه که اصلاً از شخصیت میم دور نیست. شاید هم واقعی باشه. خواستم بپرسم اما، ممکنه پرت بشه به گذشته و این اذیتش کنه.

  • ۹۶/۰۶/۱۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی