دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

من هدهدم، حضور سلیمانم آرزوست.

چهارشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۴۷ ب.ظ

 میم عزیز، از آن وقت‌هاست که بیشتر از هر زمان دیگر نیاز دارم تو باشی؛ در گوشم با صدای دل‌آرامت شعر بخوانی، موهایم را نوازش کنی و دلم را قرص کنی که هیچ‌کس دیگر در عالم نیست، یا اگر هم باشد اهمیتی ندارد. «زین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت» و در این حال، معمولا شما بودید که یادآوری می‌کردید تنها نیستم. حالا البته جزئی از شما مانده است و همه‌ی من. مهر شما در دلم هنوز گرمابخش است، اما نه آن‌قدر که حالا این تن ضعیف را به حرکت درآورد یا خاطر مغشوشم را سروسامان بدهد. دیگر حتی تنهایی‌ هم برایم بی‌معنی شده‌است.

این روزهای من تاریک است. حتی حال شما هم تعریفی ندارد. درواقع از صبح که فهمیدم اوضاع شما به‌هم ریخته‌ است، سیاهی ذهنم قوت گرفت. دیگر هیچ چیز نمی‌شنیدم.

 امیدوارم گذر زمان حال هردوی ما را بهتر کند.

  • ۹۶/۰۶/۱۵

نظرات (۲)

چی شدی تو...؟
پاسخ:
هیچی. هدهد بی‌سلیمانم.
 سال‌هاست...
چه زود جا زدی حاج خانوم!
پاسخ:
گاهی پاهای آدم خسته میشه دیگه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی