.There is nothing to say
جمعه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۴۵ ب.ظ
وقت بگذشت و
وقت
تو
دور، دور، دور
غریبگی
دریای دلآرام و صدا
صدات
من
مستأصل
امیدوار
مغرور
صبور
چشمهای تو
نگران
خندان
مغموم
من
بیحرکت
منجمد
بیرنگ
بیروح
بازوان تو
من
بیروح
بازوان تو
من
رام
خمیده
آرام
در انتها
آرام
در انتها
تو
عادی
آرام
بزرگ
بیپروا
من
چشمهای تو
من
موهای تو
من
لبهای تو
لبهای تو
من
چانهات
تو
سادگی من
تو
وفاداری من
تو
حیرت من
تو
تو
سادگی من
تو
وفاداری من
تو
حیرت من
تو
آرامشم را
دیدی
دیدم
بعد از آن
هرگز
هرگز
هرگز
حس زنده بودن
نکردم.
- ۹۶/۰۵/۲۷