دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

روزهای ۱۰ و ۱۱

دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۷ ق.ظ

 هفته رو با خستگی غریبی شروع کردم. به کاری که قرار بود برسم، نرسیدم و عصر که برگشتم خونه، فقط دوست داشتم شکلات بخورم و با ته‌مونده‌ی نور روز انقدر کتاب بخونم که خوابم ببره، یا هوا تاریک بشه. خوابم برد.


 امروز ساعت‌ها جلسه داشتیم. گاهی اشتیاق یک نفر برای زیاد حرف زدن رو درک نمی‌کردم و تعجب می‌کردم که چه‌طور خسته نمیشه. باز به خودم می‌گفتم که تفاوت‌ها رو بپذیر و قضاوت نکن. بعد از جلسه طولانی‌ترین نهار مدت اخیر رو داشتیم؛ کلی حرف زدیم و ذهنم رفت سمت اولین باری که The Dark knight رو دیدم؛ پیش میم بودم و چه‌قدر راجع به چلنج آخر فیلم حرف زدیم...

 بعد از نهار همگی-جز یکی- رفتیم الکامپ؛ با هم‌راه‌م دوست‌تر شدم. بین غرفه‌ها می‌گشتیم و راجع به تراکت گرفتن یا نگرفتن مهمل می‌گفتم، اون تأیید و اجرا می‌کرد! تا پارک‌وی پیاده رفتیم و این بهترین قسمت ماجرا برای من بود؛ فکر کردن و راه رفتن در جمع، و گوش کردن به آموزه‌های س.

 به‌زودی یه کار واقعی و مفید می‌کنیم و این بهم هیجان میده.

 امروز رو دوست داشتم.

  • ۹۶/۰۵/۰۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی