دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

Drupz Internship - day 3

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۲ ب.ظ

صبح کمی زودتر از خونه اومدم بیرون و پیاده رفتم شرکت. گزارش روز قبلم رو آماده کردم و راجع به چلنجی که بهمون توضیح داده‌شده‌بود، سرچ کردم. تمام روز ذهنم درگیرش بود و فکر می‌ کردم راه مشخصی وجود داره که من نمی‌بینم.

 جلسه‌ی صبح رو برگزار کردیم و قرار شد که من کورس اخیر رو تموم کنم.

 وقت نهار، با گپی که بچه‌ها زدن کمی بیشتر ف. رو شناختم، اما هنوز هم آدم عجیبی‌ه.

 بعدازظهر ب. اومده بود که سر بزنه؛ خوشحال شدم که توی اون محیط جدید یک آشنای نسبتاً قدیمی می‌دیدم.

  به هدفی که صبح تعیین کرده‌بود تا حد خوبی رسیده‌بودم؛ بعد از کارگاه دیتابیس، اومدم خونه؛ غذا آماده کردم و فیلم دیدم. مستندی راجع به نسل‌کشی ۱۹۶۵ اندونزی بود، و بی‌شباهت به اتفاقات چند سال پیش اینجا هم نبود. یک ساعت هم ازش نگذشته بود که غصه‌م گرفت و تصمیم گرفتم ادامه‌ش رو نبینم.

  خسته بودم و آرزوی خوابیدن داشتم. دراز کشیدم و غرق در گوشی‌م بودم که صدای بارون شنیدم؛ از پنجره که نگاه کردم، باورم شد بارون ۲۱تیر ه. خوابم برد و تا صبح با دیدن کابوس‌های مسخره چندین بار بیدار شدم. مدام بارون میومد؛ انگار پاییز. دلم گرم شد.

  • ۹۶/۰۴/۲۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی