دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

من اصلم یا فرع؟

پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۴۷ ق.ظ

 اگه احساسات سمت و سو داشت، شاید الان در شرق احساس بودم؛ جایی بین صمیمیت و احتیاط، با بی‌قراری همیشگی، دل‌گرم به همه‌ی چیزهایی که گاهی هستن و اکثر مواقع نیستن؛ معمولاً آدم‌ها این‌طوری به زندگی ادامه می‌دن دیگه؟ وقتی با زور و کلنجار، دنبال دلیل می‌گردی برای کارها، توجه‌کردن‌ها، اهمیت‌دادن‌ها و حتی تظاهرها.

 غمگینم از این که سی و چند نفر زیر آوار معدن جون میدن و ما، انگار نه انگار. همین ناتوانی غمگینم میکنه.

 فکر می‌کنم که جای غلط و بین آدم‌های اشتباه هستم. نمی‌تونم نسبت به بی‌مسئولیتی‌ها بی‌تفاوت باشم و این باعث میشه که بار بیشتر مسئولیت‌ها رو بلند کنم... و تماشا کنم که چه مضحکانه آب از آب دل اون‌ها تکون نمی‌خوره. به این هم فکر میکنم که شاید حساسیت من بی‌جاست و کارها به خودِ خود در نهایت انجام می‌شه. نمی‌دونم.


  • ۹۶/۰۲/۱۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی