دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در خرونینگن

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

آن نیستی! ولیکن؛ هستی چنان که هستی.

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۵۳ ب.ظ

گرمی مجوی الا از سوزش درونی؛
زیرا نگشت روشن، دل ز آتش برونی

بیمار رنج باید تا شاه غیب آید؛
در سینه درگشاید، گوید ز لطف «چونی؟» 

آن نافه‌های آهو و آن زلف یار خوش‌خو؛
آن را تو در کمی جو، کان نیست در فزونی.

 تا آدمی نمیرد، جان ملک نگیرد؛
جز کشته کی پذیرد عشق نگار خونی؟ 

عشقش بگفته با تو؛ یا ما رویم یا تو.
ساکن مباش تا تو در جنبش و سکونی

بر دل چو زخم راند، دل سِرّ جان بداند؛
آنگه نه عیب ماند در نفس و نی حرونی. 

غم چون تو را فشارد تا از خودت برآرد،
پس بر تو نور بارد از چرخ آبگونی.

 در عین درد بنشین، هر لحظه دوست می‌بین؛
آخر چرا تو مسکین اندر پی فسونی؟

 تبریز جان فزودی؛ چون شمس حق نمودی؛
از وی خجسته بودی پیوسته نی کنونی.

 


 

قطعه «دریا» - استاد اردوان کامکار

  • ۹۶/۰۲/۰۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی