از شاعران ناتمامی که در خون من راه مییابند.
يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۳۰ ب.ظ
فردا آیا دوباره از چشمانت برمیخیزم؟
میشنوی:
آمدهاست
خانه به خانه چو انتظاری هرروزه
جایی در زیر پلکها پیدا کردهاست.
میشنویم:
روشنی سادهی ملافهها را خاموش کردهاست.
خونی لخته شدهاست در جایی از ساعتی.
خانه صدای فرود آمدنی را شنیدهاست.
کوچه سنگینی عبوری را دیدهست در خاموشی.
میشنوند:
بالشی از خواب برنمیخیزد.
پرهیز میکنند بچهها از کنج اتاقی که هر شب باهم
میخوابیدند.
«محمد مختاری»
- ۹۶/۰۲/۰۳