دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.
احساس می‌کنم اگه بنویسم که امروز چقدر به‌یادموندنی و چقدر خوش‌حال‌کننده بود٬ از اون خاص بودن‌ش کم می‌شه. اما نمی‌شه ساکت بمونم. امروز یه‌جوری بود که هیچ روز دیگه‌ای تاحالا این‌جوری نبوده. جدا از اینکه دوست نداشتم تک‌تک اتفاق‌های امروز تموم شه هیچ‌وقت٬ روزهای این‌جوری سطح انتظارم رو بالا می‌بره. مگه یک آدم چی می‌خواد جز حال خوب و آرامش؟ 
 اما به پیروی از دوستان٬ من هم به نوبه‌ی خودم گله دارم از پاییز عزیز٬ که خب عزیزم چرا وظیفه‌ت رو درست انجام نمی‌دی؟ چرا برگ درختا هنوز هیچ تغییری نکرده؟ چرا سرد نیستی؟ چرا بارون نمی‌باری؟
 کم‌کم داشت یادم می‌رفت که حافظِ‌جان توی کیف‌مه. از دست برده بود خمارِ غمم سحر؛ دولت مساعد آمد و مِی در پیاله بود.

 

 


  • ۹۴/۰۷/۲۲

نظرات (۱)

هوم... تا باشه از این دولت‌های مساعد باشه و می در پیاله باشه... .
پاسخ:
دولت مساعد امیدوارم واسه تو هم بشه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی