دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

من چنین‌م که نمودم٬ دگر ایشان دانند...

چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ق.ظ

 توی این خراب‌شده نه می‌شه خوابید٬ نه می‌شه حرف معقول زد با کسی. اخبار جهان رو کسی پیگیری نمی‌کنه و اصولاً هیچ بحثی که دوست داشته باشم توش شرکت کنم مطرح نمی‌شه. تاحالا چند بار جمله‌های بحث‌برانگیزی رو واسه چندتاشون با صدای رسا خوندم٬ تنها واکنش اینه که «چــی؟»٬ «یه بار دیگه بگو نشنیدم.» و نهایتاً «جالب بود.».

 داشتم فکر می‌کردم که هیچ‌وقت دیگه به های‌وهوی مدرسه برنمی‌گردیم. مبنای‌دو همه‌ی شهر رو به گند کشونده. به این فکر می‌کنم که کتاب ببرم یا لباس‌های نشسته رو؟ چرا کتاب ببرم وقتی دوست دارم لحظه‌لحظه‌ی خونه بودن‌م رو توی بغل مامان یا به گپ‌وگفت با بابا بگذرونم؟

 دوست دارم تمام جمعه‌ صبح از وقتی بیدار می‌شم تا وقتی که مامان صدام بزنه واسه درست کردن سالاد٬ توی تخت خودم و توی اتاق خودم غرق بشم٬ انقدر فکر کنم به مسائل بی‌اهمیت زندگی‌ که باز خوابم بگیره و با خواب سبک سقوط از ارتفاع با غصه بیدار شم.


  • ۹۴/۰۷/۱۵

نظرات (۵)

خیلی خیلی خیلی مهم ه این که آدم یه سری رو پیدا کنه که باشون دغدغه‌های یکسانی داشته باشه...
پاسخ:
چند نفر دیگه شبیه خودم؟ اینم زیاد جالب نیست.
  • پری‌ناز ز.
  • این‌که تو خواب‌گاه دعوا نمی‌کنی با بچّه‌ها؛ امتیازه مثبته واقعن..
    پاسخ:
    جات خالی دیشب دعوا در حدّ جیغ و داد بود؛ خواب سرشب‌م زائل شد پاشدم رفتم حموم:))
    وقتی پستاتو میخونم احساس میکنم منم برم خوابگاه همین طوری میشم. :))
    پاسخ:
    :))
    حیف که جمعه خونه نیستی البته :-""
    نه ببین، شبیه خودت نه. این که یه سری چیز برای همه‌تون مهم باشه. همین که نهایت ری‌اکشن‌شون «جالب بود» نباشه.
    پاسخ:
    اون اوقات خوش آن بود که با دوستان به سر شد. دیگه پیدا نمی‌شه اون‌جور جمعی.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی