دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم گریه می‌کنه.

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ق.ظ

 با بابا خیره شده بودیم به عکس کیف تارگس خوشگل زرشکی‌رنگ و سعی می‌کردیم یه عیب پیدا کنیم که منصرف‌مون کنه؛ از بابا می‌پرسیدم رنگ‌ش جلف نیست؟ داشت توضیح می‌داد که نه خیلی‌م خوب و قشنگه... یهو مامان از اتاق بغلی یادآوری کرد که «مثل اینکه دانشجوعه‌ها!» و هردوی ما رو از خواب غفلت بیدار کرد. اما بابا واسه طرفداری از من گفت که نگین هم یه کیف زرشکی داشت. مامان دوباره یادآوری کرد که کیف نگین زرشکی نبود٬ سبز بود. بابا درحالی که از اتاق‌م بیرون می‌رفت با خنده گفت «ولی از نظر من هنوز بچه‌ست.»

 می‌شه در همین اثنا که من دارم از مامان‌م جدا می‌شم مامان‌بزرگ فوت نکنه؟ مامان خیلی تنها شده. داشت گریه می‌کرد. خودم دیدم.


  • ۹۴/۰۶/۲۲

نظرات (۲)

عه. :'(
اون بال‍ا قبلی‌ش قشنگ‌تر بود خب. :<
تگ: فوضول. :دی
پاسخ:
گفتم شاید موضوع بلاگ رو اشتباهی تلقین کنه هدرقبلی :-"
 ولی برش می‌گردونم؛؛)
مرسی انتقادپذیری. :دی
× کیف زرشکی خوبه آ، من هنوزم با کیف صورتی آم مسخره می‌شم. :)) :دی
پاسخ:
دانشجوام مثن:/
نمیدونم جو چطوری‌ه من که با زرشکی مشکلی ندارم:-"
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی