دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

و زندگی که جا گذاشتمش.

دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۹ ق.ظ

 شال‌گردن شیری‌رنگ هم به پایان زودرس خودش رسید؛ کم مونده‌ سه‌چهارتا دکمه از روی مانتوی قدیمی کهنه‌ی قهوه‌ای روشن -اما هنوز سرپا- رو به زور قیچی ازش بگیرم و با ظرافت خاص خودم -که در کارهای فنّی نمود بیشتری پیدا می‌کنه- ردیف کنم زیر یا روی شال‌گردن شیری‌رنگ. 

 همه‌ی این‌ها که تموم شد٬ تصمیم دارم چندتا کاموا به رنگ مورد علاقه‌ی نیلو بخرم و از مهر شروع به بافتن هدیه‌ی تولدش کنم. همیشه معتقد بودم که هدیه به افراد عزیز هیچ ارتباطی با قیمت‌ش نداره. همه‌چیز بستگی به مدت زمانی داره که با اون هدیه گذروندی. مثلا هروقت کتابی رو خوندی و توی داستان‌ش روزها زندگی کردی٬ اون وقت اجازه داری به عزیزت هدیه‌ش کنی. هدیه کردن کتاب‌های نخونده بزرگ‌ترین جنایت علیه همه‌ست. حالا با این اوصاف٬ ارزشمندترین هدیه می‌شه همونی که با دست خودت درست‌ش می‌کنی٬ یهویی نه٬ با طمأنینه و در خلال همه‌ی اغتشاش‌های ذهن‌ت درست‌ش می‌کنی. روزها و ساعت‌ها درگیرش هستی؛ با هدیه دادن‌ش میگی «هِی٬ به اندازه‌ی روزهام و بیشتر از مشغله‌هام واسم مهمی. اینُ بنداز گردن‌ت و بهش اعتماد کن.»

 

 وارد بحث ترس از تغییر نمی‌شم؛ همین بس که اپل‌آی‌دی ساختم ببینم این همه پول‌بده‌پول‌بده واسه چیه٬ دیدم واسه هیچی نیست. 

 بخند٬ بپاش٬ بِشاش٬ بَشّاش...

  • ۹۴/۰۶/۰۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی