دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

عاشقان بیگانه‎اند.

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۰۹ ب.ظ

 در ورتیگوی او، من خانم میج وودی هستم که میداند و به زبان می‎آورد حتی، که تنها یک مرد برای‎ش وجود دارد. که دوستش دارد اما نمیخواهد ذره‎ای مزاحمت ایجاد کند؛ یک خانه‎ی امن، یک قهوه‎ی همیشه دم دارد برای او. نقش سوم فیلم را دارد، شاید هم چهارم. اما من بیش از هر نقش، او را شناختم. من خودم را در خمِ ابروانِ محزونش دیدم، آن گاه که جانی‎اش از فرطِ جنون گنگ شده بود. در لبخند ساختگی و چشمان ناامیدی که زیر عینک پنهانشان میکند دیدم، که تا دنیا دنیاست، بی‎انتظار دوستش دارد.

 میگوید: عزیز من، مادلین‎‎ها و جودی‎ها می‎آیند، مینشینند، گپی میزنند، اسکاچی مینوشند و بی‎خداحافظی یا باخداحافظی، میروند. من هیچ‎گاه برای ماندن نیامدم، و هیچ‎وقت هم برای رفتن نماندم. من ریشه دواندم در همین خانه‎ی امن و قهوه‎ی همیشه دم. بی پرده بگویم، همیشه باور داشتم که روزی، جایی برای من ساخته خواهد شد؛ جایی به اسم من نوشته خواهد شد. درست در بیمناک‎ترین ورطه‎ی زندگی‎اش، صفحه‎ی موزارت را با آرامش تمام به نواختن گذاشتم و به او، که حتی نمیدید مرا، لبخند تمام نشدنی تقدیم کردم. در گوشش زمزمه کردم که تنها نیست، که من در کنارش هستم، حتی اگر نمیدانست. در همان حال هم، به روشنی میدیدم که به مادلین فکر میکند. حتی تصور اینکه در رویا او را به آغوش کشیده و مدام صدایش میزند، ذره‎ای از علاقه‎ی من نکاست. من بی انتظار دوستش داشتم، دارم و شاید خواهم داشت. حتی اگر برای من نبود، نیست، و هرگز نباشد.

+زیبا نیست؟

×حتی زیباتر از چهره‎ی دلفریب مادلین.

 

[Lovers Are Strangers]








  • ۹۳/۰۳/۰۸

Lovers Are Strangers

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی