دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

فراموش‌م کن؛ بسپرم دستِ خواب.

شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۱۵ ق.ظ

 پیپل دوو کِر. یو نو؟

 به نظر روشن میاد٬ های‌وهوی نداریم دیگه به اون شکل٬ اما خوب‌ه. جمع میشیم باز. خوب که هستیم٬ بهترین میشیم باز. بعد از نامه‌ی سیاه نوشتن صبح توی کافه‌فیل کنار نوشین٬ بحث بی‌سروته درباره‌ی «جاهل»٬ دیزی خوردنِ ساعت هفت کنار بابا و همزمان تماشای شال بافتنِ مادرانه‌ی مامان٬ بعد از کلی کلنجار نامفهوم با خودم واسه نخوابیدن در نهایتِ خستگی٬ خوابم برد.

 دوازده بیدار شدم و هیچ خسته نبودم٬ مثل روحی که تغذیه شده٬ انگار امید داشتم. حالا که می‌نویسم می‌بینم؛ بله٬ امید داریم. سیاهی‌ها به جای خود٬ یک جوانه‌ای شکفته اون پشت مشتا؛ جایی نرو تا برگردم.




[امشب-کینگ‌رام]


  • ۹۴/۰۵/۱۷

نظرات (۱)

لبخند های فراوان ، نگاه های محو در افق فراوان ، زندگی فراوان ... Yeah buddy ..
پاسخ:
/m\ :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی