دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت. : )

شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ب.ظ
لم دادم به صندلی‌م٬ رادیو گیک گوش می‌کنم٬ شال‌گردن می‌بافم٬ و لبخندزنان هر از گاهی روی صندلی‌ می‌چرخم...
 این آسایش تابستون بهترین قسمت‌شه. اپن‌سورس اکانمیک متوقف شده که امیدوارم همین امروز فردا برم سراغش و تا به جایی نرسیده ولش نکنم.

 معلومه که دیگه انتظار هیچ صحبتی ندارم. یک جمله٬ شاید. ولی نگفت هم٬ نگه. من واسه‌ی دل خودم هدیه به آدرسی که نمی‌دونم کی توش هست و کی نیست میفرستم. و تمام انتظاری که دارم٬ اینه که پس فرستاده نشه. اهل شمردن نیستم٬ اما شهرکتاب‌آنلاین همه‌ رو آورد جلوی چشمم. چهارمین کتاب و سومین پست‌ه. شاید اگه آخرین اسمارت‌فون بهترین برندها رو هدیه می‌دادم پوزیشن بهتری توی ذهن‌ش داشتم. طبیعی‌ه. ای کاش می‌تونستم. نمی‌تونم.
 شاید تا ده‌ها سال دیگه٬ یک قفسه کتاب داشته باشه٬ و وقتی نگاه‌ش کنه تکه‌هایی از یک شخصیت غریب توی ذهن‌ش تداعی شه. همین‌م کافیه. مگه اون شخصیت چی از دنیا می‌خواد...؟ 





  • ۹۴/۰۴/۲۷

نظرات (۱)

  • لولا پالوزا
  • هممم کتابخونه؟
    شاید اون از دنیا یکیو میخواد که باهاش بره بستنی بخوره :/
    پاسخ:
    آره راست میگی. حتی به اندازه‌ی یه بستنی خوردن پیش‌ش نبودم. : )
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی