دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

Day before we went to war

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۷ ب.ظ

 صورتی از آرامش رو توی ساز زدن احساس‌ می‌کنم. قبلاً نبود٬ یادم‌ه که نبود. قطعاً من دنبال‌ش نبودم.

 خیلی خیلی بیشتر از اونی که فکرشُ می‌کنیم به هم شبیهیم. همه‌مون. این تکبّر خاصیت از کجا میاد پس؟

 خوندن رزیدنت حس آشنایی از پنج سال پیش و خوندن کتاب مشابهی رو بهم می‌ده. واقعیت تاریخ اینه که آدم‌ها توی زمان خودشون و در زندگی خودشون خاص بودن٬ ۱۶سال با همه‌ی خطرات احتمالی در کشورهای غریبه به میهن‌شون خدمت می‌کردن و همین الآن هم معتقدیم که لایق قدردانی بودن. اما توی خطّ بعد می‌خونی که اگه از دست دشمن جون سالم به در می‌بردن٬ نهایتاً در تاریخ فلان به اتهام دشمن خلق «تیرباران» شدن. و چه‌قدر زیاد بود همچین سرنوشت هایی... 

 به من یک تبر بدید٬ و می‌زنم به ریشه‌ی انسان. در ایدئولوژی حال حاضرم٬ هیچ‌چیز ارزش‌شو نداره.

  • ۹۴/۰۴/۱۵

نظرات (۱)

  • نوشین میم
  • منم به همین جا میرسم گاهی!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی