لباسِ نو؛؛)
گیم سانتاکلاز رو نصب کردم؛
فکر میکنم آخرین بار پنج-شیش سال پیش بود که سرگرمش بودم. همین امروز به level نهم رسیدم٬ و اونقدر که قبلاً واسم چلنج بود٬ حالا نیست. قشنگهها٬ ولی اونطور که باید نیست. تفاوت دیگه این که مشکلات هنگی بازی دیگه پیش نمیاد چون رم این کامپیوترم حداقل دو برابر قبلیه. با توجه به اینکه آدم چندان بهروزی هم نیستم توی تکنولوژی٬ همچنان مور رو توی همین مثال به عینه میبینم و سینگولاریتی لحظهای از روی پیشخوان ذهنم بلند نمیشه. خب مسخرهست. ملّت. یکم آرومتر٬ یکم انسانتر٬ صمیمیتر. بیشتر همدیگه رو ببینیم بجای تایپ کردن و اسمایلی فرستادن. بترسیم یکم از ده بیست سال دیگه. اوه بیآبی. من بیمارم قطعاً؛ وگرنه دغدغهی این همه مصیبت همگانی همزمان آزارم نمیداد.
+ دوازده level بیشتر نبود و چون ننوشته بود next level فهمیدم که تموم شده. فکر کنم مناسب همون کودکان دوازده ساله بوده:-"
- ۹۴/۰۴/۱۲