دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

عمومیـ۳

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۸ ب.ظ

 داخلی-کتابخانه؛

 بعد از دوباره و سه‌باره ورق زدن این صفحات تکراری٬ سرانجام تصمیم گرفت مبحث قبلی را ادامه دهد. تازه گرم ناتوانی در حل تست‌ها شده بود٬ که به توهم شنیدن صدای گریه‌ی کسی در انتهای سالن دچار شد؛ چشمش تست را می‌خواند٬ ذهنش صدای گریه‌ی بی‌آزار می‌شنود٬ حتی می‌تواند صدای آرام خانمی باشد که در تلفظ حرف «س» بیشتر از دیگر حروف سماجت می‌ورزد. حتماً همین‌طور است. گریه‌ی بنی‌آدم در مکان عمومی حداکثر ده دقیقه دوام دارد.

 سعی می‌کند به درس فکر کند و هر سوال را بیشتر از دو بار نخواند. اما نمی‌شود. از دیروز بعد از ظهر خواسش سر جا نیست. شاید فکرش پیش میم باشد که نمی‌داند کجاست. پاک افسرده شده است. بعد از آن خرداد لعنتی٬ دلش برای دورترین دوستان هم شور می‌زند٬ میم که دوستِ جانی‌ست و دیگر دلی نمی‌ماند. به خودش قول داده است هرگز مادر نشود. البته٬ قبلاً هم به خودش قول داده بود هیچ‌وقت عاشق نشود.

  • ۹۳/۰۴/۰۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی