دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

از غریت غیر

چهارشنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۱، ۱۲:۳۹ ق.ظ

روزگار دوزخی ما به پایان خواهد رسید، اما این جهان دوزخ باقی خواهد ماند. من دو پدربزرگ داشته‌ام در دو قطب مخالف؛ یکی بی‌خیال و آرام، حتی نفهمیدم چه‌قدر می‌فهمد یا مثلا در کل چه فکری می‌کند. یکی دیگر مطرح، به نظر باهوش و شاید کمی هم دغل. هیچ‌وقت مطمئن نبودم واقعا چه فکری می‌کند. من مدام در تعلیقم به سمت هردو، هر سه، آن خط سوم. چرا مادربزرگ‌ها هیچ‌کدام مطرح نشدند؟ الگوهای من در زندگی همیشه مرد بوده‌اند. حتی قهرمان‌های کتاب‌هایی که دوست داشته‌ام هم. تا اواخر نوجوانی به این موضوع فکر نمی‌کردم، بعد از آن بود که مهم بود چه‌طور به نظر می‌رسم و طبیعی‌ست که ویژگی‌های آدم به الگوهایش می‌رود. به هر حال معتقدم که اصالت بعد از تقلیدهای بسیار پیدا می‌شود. اگر هیچ‌یک از این‌ها اصلا اهمیتی داشته باشد.

پاییز خوب‌وقتیست. طبیعت جایش را پس می‌گیرد. «ما برای خودمان کافی هستیم». چشم‌های شما را با روغن داغ خواهند سوزاند، بر چشمان ما اما بوسه می‌زنند. پس تکلیف کورها چه می‌شود؟

  • ۰۱/۰۸/۱۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی