دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم.

پنجشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۹:۱۴ ب.ظ

من به بن‌بست رسیدم راجع به موضوع الف. یعنی اگر می‌شد دستی در اعداد و ارقام و تاریخ‌ها برد، شاید این بن‌بست از پیش رویمان برداشته می‌شد. حیف، حیف که واقعیت چیزی جز این نیست. غصه دارم اما ناچارم. فقط دور شدن کمکم می‌کند.

کار پایان‌نامه بد نیست، لاک‌پشت‌وار پیش می‌رود. صفی از مراحل اداری مختلف جلوی رویم است و این‌ها سوای آن کار اصلی مدلسازی است که نمی‌دانم چطور قرار است انجامش بدهم، اما تجربه این را نشان داده که عملکردم در کارهای محاسباتی از کارهای اداری بهتر است.

پریروز برای اولین بار با استاد مشاوری که به تازگی مرا پذیرفته بود صحبت طولانی کردم. راجع به کل وضعیت و ادامه‌ی راه نظرش را پرسیدم. با احتیاط توصیه کرد که متوقف نشوم، یعنی دکترا بخوانم.

یک دوره‌ای بود راجع به مقدمات بلاک‌چین، من با کمک مالی سایت ارائه‌دهنده می‌توانستم گواهی دوره را بگیرم. امروز دیدم نزدیک تاریخ انقضایش است، شروع کردم به خواندن. یادم آمد چه‌قدر فرصت کار کردن و زمینه‌های مختلف برای من وجود دارد و من این‌طور عاطل و باطل نشسته‌ام. البته بیکاری این حداقل یک ماه اخیر خوب چسبید.

این هفته دو روز از بچه‌سگ دو ماهه‌ی یک هم‌مدرسه‌ای سابق مراقبت کردم. تجربه‌ی لذت‌بخش و جدیدی بود. در نظر دارم بعد از او، دنبال سگ دیگری برای مراقبت بگردم.

از وقتی مهسا در همین شهر است و معمولا آخر هفته‌ها می‌آید اینجا، کیفیت زندگی‌ام بهتر شده. روزها باهم تفاوت دارند، تنهایی آن‌قدرها غالب نیست.

دیگر عرضی ندارم.

  • ۰۱/۰۲/۲۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی